آدمهایی هستند...

گاهی آدم نیاز دارد نفهمد...نیاز دارد میانِ کوچه های علی چپلِی لِی بازی کند...نیاز دارد بستنی قیفی بخرد، و بدون مراعات و ترس از قضاوتها ، لیس بزند...یا گاهی روی جدول های خیابان راه برود..آدم نیاز دارد گاهی سر به هوا باشد..بلند بلند بخندد...تابغضش گرفت، بزند زیر گریه و با مشتهایش پلکهای خیسش را پاک کند..درست شبیه کودک, ...ادامه مطلب

کاش یه مغازه بودآدم میرفتمیگفت...بی زحمت یه کم "خیال خوش" میخوامببخشید این "خنده ها از ته دل" چندن؟آقا!این "آرامشا" لحظه ای چند؟...این"بی خیالیا" که میپاشن رو زندگی مشتی چند؟ازین "روزایی که بی بغضن" دارین؟ازین "سالایِ بی رنج" اندازه دل ما دارین؟!این "شادیا" دوام دارن؟!نه...کاش یه جایی بود میشد رفت و بگی آقا یه "زندگ, ...ادامه مطلب

زندگی را باید زندگی باید کرد... وقسم می خورمش من به همان خنده گل... به هماهنگی ابرو اسمان... به نگاه خسته پیرو جوان... به همین تبسم لحظه خوب... و همان... اری، اری زندگی را باید درهمان لحظه که هست لمس کنیم... بارونی... , ...ادامه مطلب

آری تو باید شاد باشیشاد بودن بهترین انتقام از زندگی است بر آنچه گذشت  آنچه شکست آنچه نشد غم نخور  زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد آری زندگی سخت است اما من از آن سخت ترام ,بهترین,انتقام,زندگی ...ادامه مطلب

♥ کفشهایم را میپوشم و در زندگی قدم میزنممن زنده ام و زندگیارزش رفتن داردآن قدر می روم تا صدای پاشنه هایمگوش ناامیدی را کر کندخوب میدانم که گاه کفشها،پاهایم را میزند، میفشرد و به درد میاوردامامن همچنان خواهم رفتزیرا زندگی ارزش لنگ لنگان رفتن را نیز داردماندن در ک, ...ادامه مطلب